از چند ماه پیش که وبلاگ رو افتتاح کردم، و تشریففرما شدم به محیط
وب، مدام دوست داشتم کتابهایی که میخونم رو معرفی کنم. نه فقط برای مخاطبین
وبلاگ، بیشتر برای اینکه نتیجهگیریهایی که از کتابها میکنم رو بنویسم و برای
خودم یادگاری بمونه
«مرگ از من فرار میکند» عنوان کتاب ششم از مجموعه «از چشمها» انتشارات
روایت فتح است. همان انتشاراتی که اگه توی نمایشگاه کتاب تهران سراغ غرفهش رفته
باشید؛ دیدید که تمامی کتابها بدون استثنا دارای طرح جلدهای یکسان هستند، تقریبا
همهشون قطع یکسانی دارند و جز رنگ جلد و عنوان کتاب تفاوت چندانی با هم دیگر ندارد
الا محتوا!
این کتاب توی لیست پیشنهادی یکی از بزرگان بود برای مطالعه، بعد از
مطالعه کتاب تقریبا متوجه شدم که را بعضی قسمتهای فیلم سینمایی «چ» حاتمیکیا رو
متوجه نشدم؛ بهنظرم کتابهای درسی دبیرستان، صداوسیما و سینما، روزنامهها و
مجلات؛ هیچکدوم نمیتونن ما رو تا این حد درباره یه شخصیت اقناع کنند، جز همین
روش که این مجموعه کتاب در پیش گرفته. یعنی اینکه از طریق مصاحبه با افراد پیرامون
دکتر چمران قسمتهایی از زندگی این بزرگوار رو خیلی قشنگ تصویر کرده. این افراد چه
در امریکا و داستان دانشگاه و تجمعات دانشجویی بر ضد شاه در آنجا و ازدواجش با «پروانه»
و چه در جنوب لبنان و مدیریت موسسه کودکان
یتیم شهدای فلسطین و لبنان در جبل عامل و طلاق از «پروانه» و ازدواج با «غاده» و
چه در ایران و جنگهای نامنظم در کردستان و پاوه و سوسنگرد و دهلاویه از نزدیکترین
افراد به چمران بودند و خلقیات و روحیات چمران به شدت آشنا بودهاند.
بعد از مطالعه این کتاب تماشای «چ» مطمئناً حال و هوای دیگری خواهد
داشت، اغراق نیست اگر بگویم شاید حاتمیکیا با این پیشزمینه ذهنی «چ» را ساخته
است که بیننده، «مرگ از من فرار میکند» را دیده وبه خوبی به شخصیت مصطفی چمران
واقف است. با این دیدگاه دیدن «چ» تقریبا بدون ابهام خواهد بود.
چمران را واقعی را البته با کتاب و فیلم نمیتوان آنگونه که باید شناخت،
اغلب در صداوسیما او را شخصیتی علمی-عرفانی میشناسانند به ما، در حالی که در
لابلای مطالعه سطر به سطر این کتاب، هوش، سیاست، کیاست، بینش و بصیرت سرشار او
قابل دریافت است.
مخصوصاً در این ایام؛ در برخی قسمتهای این کتاب اختلافات داخلی در
لبنان و فلسطین به گونهای تصویر شده است. فتنهای که در لبنان و بخصوص در فلسطین
اتفاق افتاد در آنسالها، بی شک در اتفاقات اخیر بیتاثیر نیست، فتنهای که در
جنوب لبنان و فلسطین یهودی و مسیحی و مسلمان را به جان هم انداخته بود و از این آب
گلآلود کسی ماهی نگرفت جز رژیم کثیف اسرائیل... (قسمت سفر نخست این کتاب
به شدت خواندنی است و روشنگر!)
چمران شخصیت فوقالعادهای است که در قاب کلمات و جملات نمیگنجد.
پشت جلد کتاب نوشته:
زندگیاش را گه نگاه میکنی، میبینی از اولش که راه افتاده، به هر
کس که رسیده کف دستش چیزی گذاشته، نگاه که میکنی میبینی یک مسیر بلند است که
تقریبا از پای تیر چراغ برق سرپولک شروع میشود و تا دانشگاه و بعد امریکا و بعد
مصر و لبنان و کردستان و جنوب میآید. در این مسیر بلند مصطفی چمران زندگیاش را
تکه تکه میکند و هر تکه را کف دست کسی میگذارد.
گاه حتی کسی را پیدا نمیکند، تکهای را میکَند و کف دست کاغذ میگذارد. انگار
زندگی وزنههای مکرری است که او باید از خودش باز کند. گاه وزنهای را به من میدهد،
گاه به تو. تا آنقدر سبک شود که بتواند تا بینهایت دنبال مرگ بدود؛ مرگی که به
قول خودش از او فرار میکند.
حالا این تکههای سنگین سربی را کنار هم میکذاریم تا زندگی او را از
نو بسازیم. اما مگر این تکههای سنگین میتوانند حکایت زندگی او را بگویند؟ زندگیای
که آنقدر سبک شد که بتواند مصطفی را پرواز بدهد.
از این مجموعه کتابهایی هم درباره شخصیتهای سرشناس جنگ، همچون
شهیدان والا مقام باکری، همت، زین الدین، صیاد شیرازی و ... منتشر شده
انتشار این مطلب در:
| عمارنامه |