سی و سه سال سکوت
- ۱ نظر
- ۲۰ مرداد ۹۴ ، ۰۱:۲۳
دیشب «معراجیها» مسعود دهنمکی تمام شد
سریالی که خیلی خوب شروع شد، ضعیف ادامه پیدا کرد و در نهایت متوسط تموم شد...
چه لزومی داشت توی هر قسمت 45-50 دقیقهای بیش از 5-6 دقیقه تصاویر هلیشات از بزرگراههای تهران نشون داده بشه؟ به قول یکی از رفقا همزمان با تماشای سریال یه «تور هوایی» تهران رو هم شاهد بودیم.
معراجیها جو حاکم بر [برخی] از دانشگاهها رو (هرچند به زبان تمثیل!) خیلی خوب نشون داد ... عدهای [هرچند با تغافل] با دست گرفتن احساسات عدهای که واقعا در جریان اصل ماجرا نبودند، با مستمسک قرار دادنِ خراب شدنِ مجسمه سرباز ساسانی فضای دانشگاه را ملتهب و ایضاً با بیحرمتی به شهدایی که برای تدفین به دانشگاه آمده بودند تفرقهای بین دانشجویان دانشگاه به وجود آوردند.
تفکیک کاراکتر «فرید» از «عماد» در بسیج دانشگاه، اتفاق بسیار بدیعی است. چیزی که شبیهش را کمتر دیده بودیم.
حرفهایی منطقی که از زبان «دکتر مهدوی» خطاب به «دکتر گنجی» درباره تدفین شهدای جنگ و مقایسه اونها با کشتههای گمنام روسیه و دفنشان در میدان سرخ مسکو و ... گفته میشود در واقع حرف دل طیف وسیعی از مردم کشور است خطاب به قشر «شبهروشنفکر» (و نه «روشنفکر»!) که کمتر در تلویزیون و رسانه گفته شده... و عموماً بیجواب ماند...
رئیس دانشگاهی که بنا به مصالح هر دو طرف را حق میداند و همزمان ناحق و مانعی در برابر ارتقای درجه شغلی خود ...
سریالی که از نظر مفهوم و هدف عالی بود و از نظر سناریو و خوشساختی متوسط (اگر نگوییم ضعیف) ... در طول این یک ماه پخش سریال (به جز ده روز اول) کمتر صبحی بود که این جمله را در بین دوستان و گروههای شبکه های اجتماعی نشنویم: «دهنمکی رسماً آب بسته به سریال»
و در نهایت سریال به قدری سریع از بدنه به پایان رسید که هنگام تمام شدنش با خودم میگفتم: «معراجیها تمام شد؟!»
دیروز اول مرداد ماه 93، تعدادی از فعالین تشکلهای دانشجویی دیداری با رهبر مغظم انقلاب داشتند، رهبر معظم در این دیدار پش از پاسخ و راهنماییهایی که به سوالات و دیدگاههای دانشجویان داشتند به مسئله مهم این روزهای جهانیعنی موضوع فلسطین پرداختند. ایشان فرمودند:
« مردمی که در این منطقه زندگی میکنند و اهل و متعلق به آنجا هستند در یک رفراندوم حکومت مورد نظر خود را اعلام میکنند و از این طریق، رژیم غاصب و جعلی از بین خواهد رفت.
رهبر انقلاب افزودند: البته تا زمانی که به یاری پروردگار، این رژیم سنگدل و آدمکش نابود شود، برخورد قدرتمندانه و مقاومت قاطعانه و مسلحانه، راه علاج این رژیم ویرانگر است.»
ایشان در بخش دیگری از سخنان خود اشاره ظریفی به موضوع رابطه و مذاکره با آمریکا داشتند و فرمودند:
«آمریکایی که در قضایای مختلف با جمهوری اسلامی در چالش است واقعیتش همین است که میبینیم، ما باید آمریکا را از این ماجرا بهتر بشناسیم و این شناخت به عنوان تجربهای مهم، در برخورد و نگاه و رفتار ما با آمریکا اثر بگذارد و برای ملت ما، دانشجویان، روشنفکران و برای همهی ما به یک معیار تبدیل شود.»
حدیدمدیا تنها بعد از چند ساعت از پایان این دیدار کلیپ صوتی از اهم سخنان معظّم له تدارک دیده که امید مورد توجه شما قرار گیرد.
از چند ماه پیش که وبلاگ رو افتتاح کردم، و تشریففرما شدم به محیط وب، مدام دوست داشتم کتابهایی که میخونم رو معرفی کنم. نه فقط برای مخاطبین وبلاگ، بیشتر برای اینکه نتیجهگیریهایی که از کتابها میکنم رو بنویسم و برای خودم یادگاری بمونه
«مرگ از من فرار میکند» عنوان کتاب ششم از مجموعه «از چشمها» انتشارات روایت فتح است. همان انتشاراتی که اگه توی نمایشگاه کتاب تهران سراغ غرفهش رفته باشید؛ دیدید که تمامی کتابها بدون استثنا دارای طرح جلدهای یکسان هستند، تقریبا همهشون قطع یکسانی دارند و جز رنگ جلد و عنوان کتاب تفاوت چندانی با هم دیگر ندارد الا محتوا!
این کتاب توی لیست پیشنهادی یکی از بزرگان بود برای مطالعه، بعد از مطالعه کتاب تقریبا متوجه شدم که را بعضی قسمتهای فیلم سینمایی «چ» حاتمیکیا رو متوجه نشدم؛ بهنظرم کتابهای درسی دبیرستان، صداوسیما و سینما، روزنامهها و مجلات؛ هیچکدوم نمیتونن ما رو تا این حد درباره یه شخصیت اقناع کنند، جز همین روش که این مجموعه کتاب در پیش گرفته. یعنی اینکه از طریق مصاحبه با افراد پیرامون دکتر چمران قسمتهایی از زندگی این بزرگوار رو خیلی قشنگ تصویر کرده. این افراد چه در امریکا و داستان دانشگاه و تجمعات دانشجویی بر ضد شاه در آنجا و ازدواجش با «پروانه» و چه در جنوب لبنان و مدیریت موسسه کودکان یتیم شهدای فلسطین و لبنان در جبل عامل و طلاق از «پروانه» و ازدواج با «غاده» و چه در ایران و جنگهای نامنظم در کردستان و پاوه و سوسنگرد و دهلاویه از نزدیکترین افراد به چمران بودند و خلقیات و روحیات چمران به شدت آشنا بودهاند.
بعد از مطالعه این کتاب تماشای «چ» مطمئناً حال و هوای دیگری خواهد داشت، اغراق نیست اگر بگویم شاید حاتمیکیا با این پیشزمینه ذهنی «چ» را ساخته است که بیننده، «مرگ از من فرار میکند» را دیده وبه خوبی به شخصیت مصطفی چمران واقف است. با این دیدگاه دیدن «چ» تقریبا بدون ابهام خواهد بود.
چمران را واقعی را البته با کتاب و فیلم نمیتوان آنگونه که باید شناخت، اغلب در صداوسیما او را شخصیتی علمی-عرفانی میشناسانند به ما، در حالی که در لابلای مطالعه سطر به سطر این کتاب، هوش، سیاست، کیاست، بینش و بصیرت سرشار او قابل دریافت است.
مخصوصاً در این ایام؛ در برخی قسمتهای این کتاب اختلافات داخلی در لبنان و فلسطین به گونهای تصویر شده است. فتنهای که در لبنان و بخصوص در فلسطین اتفاق افتاد در آنسالها، بی شک در اتفاقات اخیر بیتاثیر نیست، فتنهای که در جنوب لبنان و فلسطین یهودی و مسیحی و مسلمان را به جان هم انداخته بود و از این آب گلآلود کسی ماهی نگرفت جز رژیم کثیف اسرائیل... (قسمت سفر نخست این کتاب به شدت خواندنی است و روشنگر!)
چمران شخصیت فوقالعادهای است که در قاب کلمات و جملات نمیگنجد.
پشت جلد کتاب نوشته:
زندگیاش را گه نگاه میکنی، میبینی از اولش که راه افتاده، به هر کس که رسیده کف دستش چیزی گذاشته، نگاه که میکنی میبینی یک مسیر بلند است که تقریبا از پای تیر چراغ برق سرپولک شروع میشود و تا دانشگاه و بعد امریکا و بعد مصر و لبنان و کردستان و جنوب میآید. در این مسیر بلند مصطفی چمران زندگیاش را تکه تکه میکند و هر تکه را کف دست کسی میگذارد. گاه حتی کسی را پیدا نمیکند، تکهای را میکَند و کف دست کاغذ میگذارد. انگار زندگی وزنههای مکرری است که او باید از خودش باز کند. گاه وزنهای را به من میدهد، گاه به تو. تا آنقدر سبک شود که بتواند تا بینهایت دنبال مرگ بدود؛ مرگی که به قول خودش از او فرار میکند.
حالا این تکههای سنگین سربی را کنار هم میکذاریم تا زندگی او را از نو بسازیم. اما مگر این تکههای سنگین میتوانند حکایت زندگی او را بگویند؟ زندگیای که آنقدر سبک شد که بتواند مصطفی را پرواز بدهد.
از این مجموعه کتابهایی هم درباره شخصیتهای سرشناس جنگ، همچون شهیدان والا مقام باکری، همت، زین الدین، صیاد شیرازی و ... منتشر شده
انتشار این مطلب در:
| عمارنامه |
این روزها سالگرد پذیرش قطعنامه 598 است. وقتی در اینترنت درباره قطعنامه 598 جستجو میکنیم، طبق معمول جستارهای مربوط به ویکیپدیا در ابتدای صفحه قرار دارد. وارد کردن اطلاعات در بانکهای اطلاعاتی این دانشنامه، آزاد است یعنی افراد مختلف! میتوانند اطلاعات دلخواه خود را با اغراض و احیاناً امراض خاص در این دانشنامه وارد، ویرایش و ارسال کنند، در صفحه مربوط به قطنامه 598 در این دانشنامه آزاد آمده است:
قطعنامه ۵۹۸ شورای امنیت یکی از قطعنامههای شورای امنیت است که در ۲۹ تیر ۱۳۶۶، برای پایان دادن به جنگ ایران و عراق صادر شد. این قطعنامه از نظر کمی و تعداد واژههای به کار گرفته شده مفصلترین و از نظر محتوا اساسیترین و از نظر ضمانت اجرا قویترین قطعنامه شورای امنیت در مورد این جنگ بوده است. این قطعنامه بلافاصله از سوی عراق پذیرفته شد، ولی بعد از گذشت یکسال و هفت روز در ۲۷ تیر ۱۳۶۷ از سوی ایران پذیرفته شد...
این سطور طوری نگارش شده است که گویی عراق بلافاصله بعد از پذیرش این قطعنامه آتش بسی گسترده را شروع کرده است و ایران با مخاصمت تمام! و به فاصله یکسال آن را پذیرفته است و از ماجراهای اتفاق افتاده در این یک سال حرفی به میان نیامده و حتی اشاره کوتاهی به آن نشده است.
درباره اصل این اتفاق کمتر در تلویزیون و سایر رسانهها دیده، شنیده و خواندهایم، و به جرات میتوان گفت اصل اتفاقات پس از قطعنامه در بایکوت خبری-رسانهای به سر برده و میبرد.
اما اصل ماجرا چه بود؟
پذیرش قطعنامه به این معنی بود که دو طرف بعد از پذیرش قطعنامه باید برای حل اختلافات از طریق مذاکره، بلافاصله آتش بس فوری اعلام کنند، نیروها به مرزهای بین المللی بازگردند، کلیه عملیاتها در زمین، دریا و هوا متوقف شود، اسیران جنگی بلادرنگ آزاد شوند، خط تماس تحویل سازمان ملل شود و از آغاز کننده جنگ یعنی عراق، غرامتی دریافت و تحویل ایران شود.
اما نه تنها به دلیل یکجانبه بودن اکثرا بندهای قطعنامه به نفع عراق، هیچیک از اینها اتفاق نیافتاده که عراق تنها به فاصله سه روز بعد از پذیرش قطعنامه 598 با حملهای همه جانبه موفق شد طی یک رشته عملیات تهاجمی ایران را از تمامی مناطق سوق الجیشی تحت اشغال خارج سازد. در این رشته عملیات عراق موفق شد شبه جزیره فاو، مناطق اطراف بصره و دریاچه ماهی و جزایر مجنون را پس بگیرد. نیروهای عراقی همچنین بخشهای عمده ای از خاک ایران را تصرف کردند. گفته میشود 60 درصد از مناطقی را که نیروهای جمهوری اسلامی ایران در 8 سال حفظ کردند در مدت کوتاهی به تصرف نیروهای بعث درآمد و به روایتی ظرف مدت کمتر از یک هفته 12-23 هزار نفر اسیر دادیم!!!
در اواسط تابستان مقاومت ایران درهم شکست...! و شد آنچه نباید!
29 تیر 67 وزیر امور خارجه ایران به دبیر کل سازمان ملل اعلام کرد که ایران قطعنامه 598 را می پذیرد و برای یک آتش بس فوری آمادگی دارد. و امام خمینی ره در مراسم سالگرد کشتار خونین مکه، در سخنرانی در جماران با اندوهی بی حد و حساب اعلام کردند که:
... قبول قطعنامه که حقیقتاً مسئلۀ بسیار تلخ و ناگواری برای همه و خصوصاً برای من بود، این است که من تا چند روز قبل معتقد به همان شیوۀ دفاع و مواضع اعلام شده در جنگ بودم و مصلحت نظام و کشور و انقلاب را در اجرای آن میدیدم؛ ولی به واسطۀ حوادث و عواملی که از ذکر آن فعلاً خودداری میکنم، و به امید خداوند در آینده روشن خواهد شد و با توجه به نظر تمامی کارشناسان سیاسی و نظامی سطح بالای کشور، که من به تعهد و دلسوزی و صداقت آنان اعتماد دارم، با قبول قطعنامه و آتش بس موافقت نمودم؛ و در مقطع کنونی آن را به مصلحت انقلاب و نظام میدانم. و خدا میداند که اگر نبود انگیزهای که همۀ ما و عزت و اعتبار ما باید در مسیر مصلحت اسلام و مسلمین قربانی شود، هرگز راضی به این عمل نمیبودم و مرگ و شهادت برایم گواراتر بود.
....
خوشا به حال شما زنان و مردان! خوشا به حال جانبازان و اسرا و مفقودین و خانوادههای معظم شهدا! و بدا به حال من که هنوز ماندهام و جام زهرآلود قبول قطعنامه را سر کشیدهام، و در برابر عظمت و فداکاری این ملت بزرگ احساس شرمساری میکنم.
...
من در میان شما باشم و یا نباشم به همۀ شما وصیت و سفارش میکنم که نگذارید انقلاب به دست نااهلان و نامحرمان بیفتد. نگذارید پیشکسوتانِ شهادت و خون در پیچ و خم زندگی روزمرۀ خود به فراموشی سپرده شوند. اکیداً به ملت عزیز ایران سفارش میکنم که هوشیار و مراقب باشید، قبول قطعنامه از طرف جمهوری اسلامی ایران به
معنای حل مسئلۀ جنگ نیست. با اعلام این تصمیم، حربۀ تبلیغات جهانخواران علیه ما کند شده است؛ ولی دورنمای حوادث را نمیتوان به طور قطع و جدی پیشبینی نمود. و هنوز دشمن از شرارتها دست برنداشته است؛ و چه بسا با بهانهجوییها به همان شیوههای تجاوزگرانۀ خود ادامه دهد. ما باید برای دفع تجاوز احتمالی دشمن آماده و مهیا باشیم.
...
من باز میگویم که قبول این مسئله برای من از زهر کشندهتر است؛ ولی راضی به رضای خدایم و برای رضایت او این جرعه را نوشیدم. و نکتهای که تذکر آن لازم است این است که در قبول این قطعنامه فقط مسئولین کشور ایران به اتکای خود تصمیم گرفتهاند. و کسی و کشوری در این امر مداخله نداشته است.
.
. صحیفه امام ره - جلد 21
.
چرا در سالگرد چنین اتفاق بزرگی در هیچ رسانهای نه تنها هیچ تحلیلی و تشریحی درباره بسترهای پذیرش این قطعنامه ننگین (به زعم امام امت «ره») صورت نمیگیرد؛ که این اتفاق در بایکوت کامل خبری در رسانه ملی قرار میگیرد؟!
چرا نباید این اتفاق حداقل در سالگرد وقوعاش؛ مانند گوشوارهای آویزه گوش هر مرد و زن و جوان و پیر و مسئول و غیر مسئول کشور باشد تا در برابر اتفاقات و قطعنامهها و توافقنامههای این شکلی برای همیشه واکسینه شود؟!
آیا ماجرایی که امام خمینی ره، پذیرش آن را همچون نوشیدن جام زهر میداند،ارزش پرداخت ندارد؟!
چرا باید منِ دانشجو و جوان نسل سوم انقلاب از شنیدن خاطرات و حرفهای فلان بازیگر و تحلیل کامل فلان بازی فوتبال و والیبال و ... در رسانه ملی لبریز شوم، ولی ندانم قطعنامه 598 چه بود، چرا اتفاق افتاد و در ورای آن چه مسائلی بود، که حتی تاریخ دقیق این قطعنامه را ندانم؟!!
مسئولین رسانه ملی! در صورت تکرار قطعنامهها و توافقنامههایی از این دست ( که انشالله با تدبیر دولتها و یاری ملت هیچگاه تکرار نشوند) شما هم مسئولید! که با سکوت و عدم پوشش و پرداخت به زمینههای وقوع آن اتفاق، در برابر تکرار تاریخ مقاومتی نکردهاید.
آقایان مسئولین صداوسیما! وقتی با پذیرش قطعنامه ژنو (که فرمانده معظم کل قوا از همان ابتدا درباره آن خوشبین نبودند) فضایی چنان مملو از احساس و نه چندان پر، از منطق در دانشگاهها حاکم میشود که (گروههایی بلافاصله شیرینی پخش کردند) بعد از پذیرش توافقنامهای که هنوز هم در اساسیترین و کلیدیترین مسائل آن اختلاف نظرهای جدی وجود دارد؛ که برای بازگرداندن حقوق تضییع شدهمان در طول سالهای پس ار انقلاب و برای بازگشت اموال و داراییهای بلوکه شدهی خودمان باید مهر و موم کنیم نیروگاههایی را که با عرق و خون جوانان شهید دانشمندمان به آنجا رسیده بودند که موجب کوری چشم دشمنان ایران و ایرانی بود... شما هم مسئول هستید در برابر اینکه من آگاهی کاملی از آنچه در کشورم میگذرد ندارم!
باز نشر این مطلب در رسانهها:
آی پرس | پایگاه خبری تحلیلی 598 | عماریون | خیبر آنلاین | حرف تو | رجا نیوز | خبرنامه ویستا | عمارنامه | بچههای قلم | شبکه دانا | پیام جغتای |
به نام او...
ماه رمضان را در ایران و در کوچه و بازار با زولبیا، بامیه و آش و حلیم میشناسند. در تلویزیون با برنامههای نزدیک سحر و افطار، ماه عسل و سریالهای مناسبتی که امسال از قضا هیچ مناسبتی با رمضان الکریم ندارند که، اگر «فاخته» و «هفت سنگ» را در بخش دیگری از سال پخش کنند، تصوری از مناسبتی بودنشان به ذهن خطور نمیکند. در حالی که هنوز هم بعد از گذشت چندین سال و با عنایت به خالی بودن کنداکتورهای پخش شبکههای دیجیتال «آیفیلم، تماشا و شما»، وقتی «میوه ممنوعه» یا «اغما» و یا حتی «ملکوت» اگر چه در غیر ایام رمضان پخش میشوند، باز بوی سفرههای افطار زمانی نه چندان دور را به مشام میرسانند. و از میان این دو، «هفت سنگ» بذرافشان روی صداوسیما را سفید کرده که حتی ذرهای معنویت در سریال دیده نمیشود، چه برسد به ارتباط با رمضان المبارک! و تنها بعد از پخش اولین قسمتاش شست سریالخورها خبردار میشود که این سریال با پنج عدد نویسنده! کپی برابر اصل آمریکایی «خانواده مدرن» است!
و در این میان «مدینه» سیروس مقدم باز بهتر است، که نشان میدهد حرمت (= حرام بودن) ربا را ...!
و البته رمضان را با پخش هرشب «راز» میشناسیم که شاید قسمتی از بار سنگین رسانه ملی در تحلیل و بررسی و نقد مسائل گوناگون را یک تنه به دوش کشیده است و استوارانه به پیش میرود و موضوعات فاخرش، از سینمای سلطه گرفته که استاد عباسی با تخصص تمام نقدش میکند تا معماری اسلامی و گردشگری ایرانی... و جنایات داعش! موضوع برنامه امشب، 14 تیر.
در اواخر برنامه، مجری دعوت میکند، قسمتی از مستند را ببینیم که توسط گروهی از مستندسازان با موبایل از کمپهای آوارگان سوری تصویربرداری شده... گروهی چند صد نفری از سوریان که با شعله ور شدن آتش شورش داخلی و یورش خارجی به حاشیه نسبتاً خلوت مرزهای آرام کشورشان کوچیدهاند ولی با بحران جدی آب و غذا مواجه اند و کسی - نه امداد سازمانهای بینالمللی و نه کمکهای بشردوستانه دیگر کشورها- یاری نمیکندشان و تنها گروهی چهارحرفی به صورت کاملا تبلیغاتی و سمبلیک کمکان میکنند به نام داعش! که نه مخفف دولت اسلامی عراق و شام که مخفف «دلارهای آمریکایی علیه شیعه» است!
آوارگان، مردمانی رنجور و گرسنه که از فرط گرسنگی بر زمین نشستهاند و نای حرکت ندارند و دو سرباز با قیافهای کریه و یونیفرم سازمانیشان که همرنگ پرچمشان است با کولهای در دست، اندک آذوقهای میدهند به دست پیرزنی و پیرزن دعا میکند برای سلامتی، نصرت و پیروزی دولت اسلامی! و اینگونه داعشِ وحشی جنایتکار و آدمکش در دمشق و حلب و حمص شده بود عامل ارعاب، بانی نا آرامی کشتار و در اردوگاهها شده بود محبوب دلهای آوارگان سوری!
و ناخودآگاه یاد شعار «نه غزه نه لبنان» عدهای میافتم که با استدلال «استراتژی راهبردی نظام در مرزهای رژیم اشغالگر» به هیچوجه قانع نمیشوند و ناخودآگاهتر یاد سفرنامه «جانستان کابلستان» رضا امیرخانی که میگفت به دلیل بیمهریهایی که با «جوانمرد مردمان» افغان داریم، کم کم محبوبیتمان نزدشان کمتر میشود و اندک اندک مغضوب و منفورشان و این همان است که میگوییم محبوبیتمان در منطقه و جهان کم شده است. آیا محبوبیت جز با کمک و همدلی با مردمان رنجدیده امکانپذیر است؟
"ایران در زمانی که به شدت تحت فشارهای بین المللی بود، با کمک به ملت یتیم فلسطین؛ ملت مسکین افغانستان در زمان طالبان و ملت اسیر عراق در زمان حکومت جابرانه صدام، ثابت کرد که مصداق عینی ابرار است"
چه استدلال و برهانی بالاتر از همین تصاویر و مستندها و روایات کوتاه، که نشان دهد، کمک به لبنان و غزه یعنی عین شعار «هیهات من الذلة»
والسلام
اخیرا به اتفاق یکی از دوستان برای تماشای فلیم «طبقه حساس» بعد از سالها! به سینما رفتیم. فیلمی که در شبکههای اجتماعی و بسیاری از مجلات به اصطلاح زرد به شدت تبلیغات میشد. آخرین ساخته کمال تبریزی!
سالن سینما بر خلاف انتظارم و برخلاف سالهای قبل، بسیار خلوت به نظر میرسید.
داستان فیلم روایتی بود از فوت مادر یک خانواده که پانتهآ بهرام بازیگر این نقش بود و ماجراهای بعد از آن... شوهر این خانم، حاجی کمالی، که رضا عطاران بازیگر آن است، یک بازاری متعصب و یا به تعبیر بازیگران فیلم «غیرتی» است، طبقه دوم قبر زنش را میخرد تا بعد از فوت، خودش را آنجا دفن کنند، بعد از مراسم هفتم همسرش (که با خنده و شوخیهای بسیار زننده! که در قالب تمثیلهایی بود) همراه با دوستانش به چین سفر میکند و بعد از مراجعت به وطن متوجه میشود که طبقهی دوم قبر با کلاهبرداری، به شخص دیگری واگذار شده و از قضا آن شخص یک مرد است! و این میشود ماجرای طبقه حساث یک قبر!
قسمتهای زیادی از فیلم آکنده از شوخیهای جنسیای است که توسط عطاران و صداپیشگان مشهور سریال کلاه قرمزی انجام میشود.
آنچه در این میان مشخص است این است که کمال تبریزی به عنوان کارگردانی شناخته شده که حتی در کارهای کمدیاش نظیر مارمولک، نقدهای اجتماعی اساسی و گاهاً بسیار تند، در لایههای زیرین فیلمنامهاش وجود دارد. البته در این فیلم موضوعی با عنوان «غیرت و ناموس» چیزی است که دست مایه این کارگردان است و افراط در این زمینهها در وجود حاجی کمالی فیلم متجلی میشود!
کمالی ِطبقه حساس مدام در مورد موهای بیرون از روسری و مقنعه دخترش تذکر میدهد. ناموس را از اصول دین میداند! او به مامور اداره برق که در بالای تیربرق مشغول تعمیرات است شک دارد که خانه اش را دید میزند! داماد بیش از حد غیرتیاش -که تنها رسالتش در فیلم این است که حرفهای کمالی را بدون تأمل و اندیشه تائید کند- برای او محبوب تر است! این افراط تا جایی ادامه دارد که او توهّم خیانت همسر سابقاش با مردی که در طبقه دوم قبر دفن شده را در ذهن میپروراند و حتی به فکر انتقام از همسرِ مرد مذکور (بهاره رهنما) میافتد!
در تمام لحظات تماشای فیلم، این جمله در ذهنم تکرار میشد: «برای تخریب که موضوع کافیست از آن، بد دفاع کنیم!»
کارگردان در این فیلم از غیرت و ناموس بد دفاع کرد وعلناً غیرتمندی و ناموس را برابر حماقت قرار داد.
بازی رضا عطاران در این فیلم، ارزش دریافت سیمرغ بلورین را نداشت و یکسال زمان زیادی است برای نوشتن فیلمنامهای با چنین داستان سبک!
از کارگردانیهای دقیق کمال تبریزی در این فیلم خبری نبود، و شاید یکی از دلایلی که بیننده را به سینما کشاند همان بحث اکران خیریه فیلم بود که عواید حاصل از آن برای آزاد سازی دو محکوم در شرُف قصاص هزینه خواهد شد.
دهه آخر فرودین 93 را در میان التهاب ثبت نام مرحله دوم دریافت یارانه نقدی یا انصراف از آن، به پایان رسید. دریافت یا انصراف؛ بحث داغ دید و بازدیدهای عید بود. تشویق مردم به انصراف از یارانهها به حدی بود که این موضوع تبدیل به زیرنویس دائمی تمامی سریالها و سایر برنامههای نوروزی شد و کار تا جایی پیش رفت که قسمت آخر سریال پرمخاطب «پایتخت ۳» در حالی پخش شد که در بخشی از آن بازیگر نقش «چوچانگ» به تبلیغ سیاستهای یارانهای دولت پرداخت. نکته جالب توجه در این باره این است که این قسمت پس از پایان تصویربرداری و با صداگذاری مجدد به فیلم اضافه شده بود!
با این حال محمد شریعتمداری، معاون اجرایی رئیس جمهور، در گردهمایی استانداران گفت: «تلویزیون به گونه ای تبلیغ می کرد که مردم ثبت نام کنند ... تلویزیون تمام تلاش خود را برای ثبت نام مردم انجام داد!»
اگر این گفته صحیح است چرا دولت از صدا و سیما نخواست تا این تبلیغات منفی یک ماهه را متوقف کند؟!
اما آنچه در این یادداشت به آن اشاره میشود چیزی غیر از انصراف یا دریافت یارانه است. معاون اجرایی رئیسجمهور، پس از مهلت قانونی ثبت نام اظهار داشت: «طبق نظرسنجی 91.2 درصد مردم اعلام کردند که یارانه نقدی را دریافت خواهند کرد و استنباط ما این است که همین میزان ثبت نام وجود دارد»
نکته ای که باید به آن توجه میشد این است که آیا بهتر نبود این نظر سنجی قبل از آغاز ثبت نام انجام می شد؟ اگر چنین بود و مشخص میشد که -در خوشبینانه ترین حالت- کمتر از 10 درصد مردم از دریافت یارانه انصراف خواهند داد؛ در این صورت تدبیری که باید اندیشیده میشد این بود که تنها همان قلیل افراد متقاضی انصراف از دریافت یارانه به سامانه اینترنتی مراجعه میکردند نه این اکثریت 91 درصدی!
در این میان تنها 2.4 میلیون نفر، از دریافت یارانهها انصراف دادند (که این عده شامل: خود انصرافیها، ایرانیان خارج از کشور و همچنین سرپرست خانوادههای نظامی که ثبت نام آنها از سوی سازمان متبوعشان منع شده بود) ولی گردش مالی که از طریق مراجعه مردم برای ثبتنام یارانه انجام شد رقم قابل ملاحظهای است.
اگر حتی چنین در نظر بگیریم که تنها نصف افراد با مراجعه به کافینتها یا دفاتر پست و... اقدام به ثبتنام کرده اند (که واقعیت بسیار بیش از اینها بوده) با احتساب حداقل 3500 تومان هزینه ثبت نام خوداظهاری یارانه نقدی برای هر خانوار (که از سوی روابط عمومی سازمان هدفمندی یارانهها اعلام شده بود!) به رقمی نزدیک 40 میلیارد تومان میرسیم که در مدت 10 روز از جیب مردم خارج شد!
آیا تدبیری مدبرانهتر از این نمیتوانست اندیشیده شود؟!
پ.ن نظر یکی از دوستان :
"خوب نابغه .این مبلغی که شما فرمودی از جیب مردم رفته به جیب یه عده دیگه از همین مردم که صاحب مشاغل کافی نت واینها رفته که از این بابت دولت نیز در رونق کسب وکار این مشاغل که از مردم هستند نقش خوبی ایفا کرده "
و پاسخ من:
"بله این بخش از حرف شما رو هم قبلا توی بخش پایانی مطلبم نوشته بودم ولی گفتم شاید یه عده فکر کنن دارم به دولت نیش و کنایه میزنم یا مسخره اش میکنم.
سبد کالا؛ طرحی که دلیل واقعی ایجاد آن مشخص نیست و گروه های مختلف تحلیل های گوناگونی از دلایل توزیع سبد کالا، ارئه میدهند از جمله اینکه:
[روزنامه اعتماد به نقل از رئیس کمیسیون تجارت اتاق بازرگانی تهران نوشته است که سبد کالا پیش زمینه اجرای فاز دوم هدفمندی یارانه هاست. هر چند دولت مدعی است که پرداخت سبد کالایی به اجرای فاز دوم هدفمندی یارانهها ربطی ندارد ولی اختصاص این سبد کالایی پیش زمینه اجرای فاز دوم هدفمندی یارانه هاست]
دولت یازدهم با شعار «تدبیر و امید» به روی کار آمد، و دکتر روحانی در مواقع گوناگون از «حفاظت از عزت ملی و کرامت انسانی ایرانیان» سخن به میان می آورد.
توزیع سبد کالا با چند روز تاخیر از 13 بهمن آغاز شد. بگذریم از این قضیه که تعدادی از یارانه بگیران از دریافت سبد کالا محروم شدند. مردم از ساعات اولیه روز در مقابل فروشگاههای مشخص شده صف بستند. صف هایی طولانی که پخش عکس های آن در نخستین ساعات امروز -13 بهمن- در فضای مجازی؛ مردم ایران را یاد خاطرات صف های مرغ ماه رمضان سال پیش و شاید یاد طرح کوپن و توزیع اقلام مصرفی مردم در دهه های پیش - از جمله زمان جنگ - انداخت...! و باید زمان طولانی منتظر می ماندند که به یک شانه تخم مرغ، یک قالب پنیر، دو بطری روغن، یک کیسه برنج و یک مرغ! برسند.
حال سوال اینجاست که حتما اصرار بر این بود که سبد کالایی، اینگونه توزیع شود؟!
آیا -با توجه به کیفیت اقلام این سبد کالا- این امکان فراهم نبود که ارزش ریالی این سبد کالا به حساب سرپرستان خانوار واریز شود؟ یا حداقل هر سرپرست خانواری این حق را داشته باشد که بین دریافت سبد کالا و واریز ارزش معادل آن به حسابش یکی را انتخاب کند؟!
از نظر دولتی که یکی از شعارهای آن «حفاظت عزت ملی و کرامت انسانی ایرانیان» است؛ با ساعتهای طولانی صف ایستادن و متعطل ماندن و بعضا درگیری های لفظی و مشاجراتی که جزء لاینفک این صف ایستادن هاست، عزت ملی و کرامت انسانی هم مینهنانمان حفظ میشود؟!
آیا انتظار این نبود که بعد از 100 روز معهود! توان خرید مردم به گونهای افزایش می یافت که خودشان اقلام موجود در سبد کالا را با کیفیتی بهتر تهیه کنند؟!
این سخن کاملا به جا و برحق است که عده ای از مردم به همین سبد کالا واقعا نیازمند هستند ولی مطمئنا روش های آبرومندانه تری هم برای اجرای این طرح وجود دارد!
+ این طرح بازتاب های مختلفی در بین کاربران ایرانی شبکه های مجازی داشت:
کارهای شرکت تعطیل و پرسنل دنبال #سبدکالا گرفتن هستند #بدبختیمها
قدیما میگفتن اگه یکی رو دوست داری، ماهی بهش نده. ماهیگیری یادش بده. حالا اینا دارن #سبدکالا میدن به مردم. خودتون بشینید تفسیر کنید دیگه.
باز تحقیر شدیم. ما ایرانی ها توسط -----. #سبدکالا
سبد کالا از این زنبیل قرمزاس یا چی؟
این رفیقم ماهی سه و نیم میلیون درآمد داره، اون یکی سه میلیون #سبدکالا بهشون تعلق گرفته. میخندیدن.. گفتم کرامت چپون شدید، بایدم بخندید!
#سبدکالا یا سبد #حقارت ؟ آقای رئیس جمهور
میگن سبد ها تموم شده کیسه زباله بیارید با خودتون موقع تحویل گرفتن
یه چیز جالب اینه که #سبدکالا به فامیل میلیاردر ما تعلق گرفته بعد به ما نگرفته. :|
#الان همه گدا گودولا حمله کردن سبد کالا بگیرن
+ پ.ن : مطلب «دلیل واقعی توزیع سبد کالا» را از اینجا بخوانید
آقای مطهری با عرض «سختگیرانه» ترین سلام ها!
شنیدیم که امروز نطقِ میان۫ دستوری جنجالی در مجلس داشتید؛ قید «جنجالی» را من نگفتم، بی بی سی فارسی گفته!
1- در درجه اول برای ما جالب بود که شما از «حماسه 9 دی 88» با عنوان «راهپیمایی خود جوش اقشار مختلف ملت ایران، اعم از هواداران کاندیدا پیروز و معترضان به نتیجه انتخابات!» نام میبرید، آخر می دانید برای چه جالب است؟! چون همه افرادی که در همه شهرهای ایران قائل به این حماسه بودند و به نوعی در آن شرکت کردند، هنوز سیاهپوش عزای ارباب –علیه السلام- بودند، ولی شما در نطق خود به آن اشاره ای نکردید، آقای مطهری، راهپیمایان 9 دی88، آمده بودند پاسخ گستاخی عده ای حرمت شکن ظهر عاشورا را بدهند؛
همان اندک عده غافل و جاهلی که میخواستند خلاف جهت سیل عظیم ملت حرکت کنند و بی شک، غرق در جهل خویش شدند،
همان فتنه گر و آشوب طلبی که:
شعله بر مسجد و مصحف میزد / در عزای شه دین دف میزد!
ارمنی در غم زینب میســوخت / فتنـــــه گر روز عزا کف میزد!
آقای مطهری 9دی 88 هیچکس به فکر هیچ جناح سیاسی نبود، چه برسد به اینکه به فکر انتخابات چند ماه پیش باشد، همه برای حمایت از نظام و اصل ولایت فقیه آمده بودند؛ شعارهای «حماسه آفرینان» را نیز که شنیدید ... همه یکصدا و یک دل؛ حسین ع و علمدارش را صدا میکردند ...!
2- اگرچه این سیل عظیم مردم، شامل شرکت کنندگان در انتخابات به نفع هریک از چهار نامزد بود، ولی هیچ یک، معترض به نتیجه انتخابات نبودند! میدانید دلیلم چیست؟!
چون همه آنها سخنان ولی فقیه شان را فصل الخطاب میدانند، که در نماز جمعه بعد از انتخابات، با تائید صحت انتخابات، تمام شک و شبهه ها را برطرف کرد!
چون همه باور قلبی دارند که اذان و وضو و نماز و قنوتشان بدون [اطاعت کامل از] ولایت بهایی ندارد!
پس شایسته نبود از پشت آن تریبونی که گوش دنیایی به حرفهای شماست، برای مردمی که خود را فدایی رهبر میخوانند، از عنوان «معترض انتخابات» استفاده میکردید!
3- از پرونده اختلاس بیمه ایران و معاون رییس جمهور سابق سخن به میان می آورید و آن را مصداق و مثالی برای الزام ایجاد « قوه قضائیه مستقل » میدانید، حال سوال ما از شما این است، که آیا شما پرونده اختلاس را با پرونده «براندازی» که قبل از انتخابات، برنامه ریزی شده و توسط تعدادی از عوامل داخلی به صورت میدانی، اجرا شد، یکسان و یکسطح میدانید؟!
آیا غیر از این بود که موسوی و کروبی با خودخواهی تمام، در مقابل سخنان رهبر؛ مبنی بر تائید انتخابات، ایستادند و با صدور بیانیه ها و فراخوان های گوناگون برای اغتشاشات خیابانی، پروژه ای را همراهی کردند که هدفی جز سقوط نظام نداشت؟!
آیا غیر از این بود که موسوی، آن کافرِان حرمت شکن را «خداجو!» و کروبی آنان را «عزادار واقعی اباعبدالله!» نامیدند و با این موضع گیری ها علناً در مقابل اسلام ایستادند و در صف یزیدیان جای گرفتند و هیچ گاه مرز خود را با آنان مشخص نکردند؟!
شما که خود دکترای فلسفه دارید؛ آیا مقایسه اختلاس با براندازی، قیاس مع الفارغ نیست؟! دلیل شما از اظهار «الزام محاکمه موسوی و کروبی با احمدی نژاد» چیست؟! دوستی به مزاح میگفت شما احتمالا نام دکتر رضایی را از قلم انداخته اید، و گرنه همه چهار نامزد انتخابات 88 باید در دادگاه مورد نظر شما حاضر می بودند!
اگر به نظر شما «موضوع فتنه حل نشده»، جای تعجب ندارد! چرا که شما « حصر خانگی رهبران فتنه را عملی غیرقانونی و غیرشرعی » میدانید! در حالی که، حصر خانگی این دو تن، مصوبه رسمی شورای عالی امنیت ملی است (که شامل نمایندگان رهبری، رؤسای سه قوه، فرماندهان نیروهای مسلح و سه تن از وزاری دولت است،) ... جالب و تعجب آور است که شما، تصمیمات این افراد را غیر قانونی و غیر شرعی می نامید!
اما بسیاری از کسانی که در حماسه 9دی حضور داشتند، با در نظر گرفتن موضع گیری های آن دو نفر! آنها را در قلب و ذهن خود به دار کشیدند! حال آن که شما «نهایت رأفت اسلامی» که شامل حال موسوی و کروبی است و اینکه «حصر خانگی هرچند طولانی مدت! کمترین محاکمه ای است که موسوی و کروبی، باید! به آن دچار باشند» را در نظر نمی گیرید!
4- شما فرمودید: « جرم مصطفی تاج زاده یا بهزاد نبوی غیر از انتقاد به نظام چه بوده است؟! »، ولی تا جایی که ما یادمان می آید، اعترافاتی که این دو نفر در مقابل دوربین های رسانه ها داشتند خیلی بیشتر از چیزی است که شما می فرمایید!
5- فرمودید: « امام علی (ع) خوارج را تا زمانی که دست به سلاح نسپرده بودند از آنها گذشت و حتی حقوق آنان را از بیت المال قطع نکرد »، آیا غیر از این بود که بعد از خسارات فراوانی که آشوب ها به کشور و نظام وارد کرد، و بعد از اینکه افرادی در این آشوب ها و اغتشاشات به دست عوامل میدانی فتنه، به ناحق، کشته شدند، و حتی افرادی به اصل ولایت فقیه تاختند و در صدد براندازی برآمدند، باز جمهوری اسلامی امید داشت به توبه و بازگشت سران فتنه به میان مردم و مشخص کردن مرزبندی با آشوب طلبان از سوی سران این جریان؟!
6- عده زیادی از دوستان! در فضای مجازی از قول شما گفتند که «مطهری گفته: راهپیمایی 9 دی بی مورد بوده!» البته ما هم مثل شما میدانیم که این عبارت، صرفا برداشتی بوده که بقیه از حرف شما داشتند و شما چنین منظوری نداشته اید! اما به آنها هم حق بدهید که از حرفهای شما، چنین برداشتی داشته باشند... چه خوب است علنا اعلام کنید که چنین منظوری نداشتید!
چرا که میدانید و میدانیم که «فتنه» و ظلم هایی که توسط فتنه گران به نظام شد از یاد هیچکس نخواهد رفت و کلمه «فتنه» در ذهن ایرانیان هیچگاه کم رنگ نخواهد شد... تا همیشه در یاد داشته باشیم و نگذاریم فتنه ای دیگر، نظام را به زحمت بیندازد!
سخن بسیار است و مجال اندک... تمام
+ بازنشر این مطلب در رسانه ها:
عمارنامه | فرهنگ نیوز | بیباک نیوز | بچههای قلم | 702 | حفانیوز | آستان خبر | صابر نیوز | تینیوز | عماریون | خیبر آنلاین | خبرخوان قطره | خبرخوان ویستا | خبر پو | شبکه افسران جنگ نرم | سربازان ولایت فقیه | افسر ایرانی | نقل قول | جریانشناسیرسانهها | دادگران |
رییس جمهور بعد از توافق دیروز نشست خبری داشتند، و در انتهای این نشست خبری گفتند که «ما این توافق را مرهون خانواده شهدا و بخصوص شهدای هسته ای هستیم که نه تنها با تلاش و زحمت و کوشش خودشان، که با نثار خون خود؛ باعث شدند تا این فناوری به کمال خود برسد.»
تعدادی از خانواده های شهدای هسته ای در این مراسم حضور داشتند؛ مثل خانواده شهید دکتر رضایی نژاد ـ به همراه آرمیتا ـ و تقدیر و تشکری از آنها شد ولی خبری که در رسانه ها بازتاب ویژه ای داشت این بود که؛ خانواده شهید احمدی روشن در این مراسم حضور نداشتند، پدر شهید احمدی روشن در پاسخ به این سوال که: «آیا از شما دعوت نشده بود؟ یا اگر دعوت شده بود، دلیل عدم حضور شما چه بود؟» ابراز داشت: «دیروز (3 آذر) برنامه ای در همدان داشتیم و بنده نرسیدم که در این جلسه شرکت داشته باشم. لذا خانواده ام هم به تأسی از من، که باید اجازه می گرفتند و در این مراسم شرکت میکردند، در این مراسم شرکت نداشتند.»
ایشان سخنانشان را اینگونه ادامه دادند که: رهبری فرمودند که این اکیپ [تیم مذاکره کننده] مورد تایید ما هست و ما تأییدشان میکنیم، ما هم چون معروفیم به «خانواده شهیدِ ولایی و ولایتی»، به سخنان حضرت آقا تأسی می کنیم و این آقایان مورد حمایت ما هم هستند. اما شرط و شروط دارد و آن این است که شأنیت مردم ایران اسلامی و شهدای ما را حفظ کنند. در این گفت و شنود و در این توافقاتی که با دشمنان ما به عمل می آورند کاملا هشیار و بیدار باشند که خدای ناکرده در آینده احساس نکنند با امضای این توافق نامه، سرشان کلاه رفته و یا اینکه گول خورده باشند. ما فقط از آنها توقع داریم که حواسشان را جمع کنند. یعنی طوری نشود که مرعوب استکبار جهانی و دشمنان ما شده باشند.
خانواده شهید احمدی روشن و سایر شهدای هسته ای حق بزرگی بر گردن مردم ایران و خود شهدا، دانشمندانی بودند که سهم به سزایی در تکمیل فرایندهای هسته ای داشتند. حاج رحیم احمدی روشن در پاسخ به اینکه «تحلیل و نظر شما درباره توافقات اخیر چیست؟» گفتند: « تحلیل بنده همان گونه که قبلا عرض کردم؛ همانگونه که رهبر معظم انقلاب به طور اجمالی این مسئله را پذیرفته اند، ما هم می پذیریم و ما هم انشاالله این جریان را حمل بر صحت میکنیم. ولی یک سری مسائل جانبی دارد که کسانی به این مسائل وارد اند، باید روی بند بندِ این توافق نامه ها - به زبان ایرانی و خارجی- در آینده بررسی هایی صورت دهند و بالاخره مشکلی در آینده برای ما پیش نیاید. »
شهید مصطفی احمدی روشن در دوره تعلیق قبلی به گفته پدر شهید «همچون گلی پژمرده شده بود» و آثار یأس و ناامیدی در چهره ایشان نمایان بود. پدر شهید، وقتی علت را از ایشان جویا میشوند، شهید می فرمایند: «بابا در ِ سایتهای هستهای را بسته و مهر و موم کردند، دوربین های مدار بسته تعبیه کردند و ما جرأت نمیکنیم از جلوی سایتهای هستهای رد شویم». با ذکر این نکته، حاج رحیم در پاسخ به این سؤال که: شما به عنوان پدر شهید و کسی که واقعا شهید را از نزدیک می شناخت «اگر مصطفی احمدی روشن اکنون در میان ما و شاهد این توافق نامه ها بود، واکنش ایشان چه میتوانست باشد؟» گفت: «واکنش پسرم همان واکنش رهبر معظم انقلاب بود» و ادامه داد «عرض کردم یکی از ویژگی خاص ایشان، [توجه ویژه] به رهبر معظم انقلاب بود. و همواره چشم به لب های مبارک حضرت آقا داشتند که چه می فرمایند! سیاست های داخلی و خارجی، کاری و صنعتی ایشان را حضرت آقا ترسیم می کردند.»
پ ن: این مصاحبه در حاشیه سخنرانی حاج رحیم احمدی روشن در دانشگاه شهید مدنی آذربایجان صورت گرفته.
+ دریافت فایل صوتی این مصاحبه | هفت دقیقه | 1.7 MB
بازنشر این مطلب در رسانه ها:
| فرهنگ نیوز | عمارنامه | 598 | تی نیوز | بچه های قلم | صراط نیوز | شبکه افسران | ویستا | قطره | خبرگزاری دانشجو | شهروند الکترونیک | مبارز کلیپ | رصد | صبح زاگرس | پورتال مناظره و گفتگو | صاحب خبر (درج این مطلب) | صاحب خبر (استفاده از این مطلب) | کیومیز | مرصاد نیوز | روشنا | سیفار | حزب الله پرس | حرف تو |
در روزهای گذشته، عده ای طرحهای هنرمندان انقلابی با عنوان «صداقت آمریکایی» را مخل مذاکرات هستهای خواندند و با این بهانه، آن قدر به شهرداری فشار آوردند که مجبور شود بخش عمدهای از این طرحها را از سطح شهر تهران جمعآوری کند.
- اینکه چگونه اظهار نظر اوباما بعد از تماس تلفنی با روحانی مبنی بر اینکه تحریمهای کنگره باعث ضعف کشور اسلامی شده؛
- اینکه چگونه دیدار نتانیاهو و اوباما تنها چند روز پس از تماس با دکتر روحانی، و دادن اطمینان از سوی اوباما به سرکرده رژیم غاصب صهیونیست که «گزینه نظامی همچنان روی میز است» و «هرگز اقدامی نخواهد کرد که با منافع اسرائیل منافات داشته باشد»
- اینکه چگونه کمک یک میلیون دلاری دولت آمریکا، به سازمان منافقین
- اینکه چگونه اظهار این جمله که «فریب ونیرنگ بخشی از DNA ایرانیان است» از سوی وندی شرمن، نفر سوم مذاکره کننده غرب با تیم مذاکره کننده ایرانی
- اینکه چگونه پیشنهاد «بمباران اتمی کویر ایران» از سوی شلدون آدلسون میلیاردر معروف آمریکایی
- اینکه چگونه اظهار «ضعف نظام ایران»، و پیشنهاد افزایش تحریمها، از سوی نیکلاس برنز
و هزاران چگونهی دیگر، چگونه مخل مذاکرات هسته ای نیست؟ ولی تنها، بیلبوردهایی که پیام «هشدار و بیدارباش»ـی به مسئولین مذاکره کننده هسته ای، که مسئولین سیاست خارجی، که مسئولین احقاق حقوق حقّه ملت ایران را دارند، و به واقع نمایانگر چهره واقعی نظام آمریکاست مخل مذاکرات است!
آمریکایی که معمار کبیر انقلاب، آن را با الفاظی چون: «ام الفساد قرن، شیطان بزرگ، استکبار جهانی و تروریست بالذات» می نامد و این چنین قاطع میگوید: «ما آن قدر صدمه که از آمریکا دیدیم، از هیچ کس ندیدیم»؛ «اگر ما را صد بار بکشند و زنده شویم؛ دست از مبارزه با آمریکا برنمی داریم»؛
شش موردی که بالا شمردم و بسیاری موارد دیگر(که بی شک قطرهای ناچیز از دریای توطئهها و دسیسه های آمریکاست)، از نظر هر ایرانیِ با انصافی، ظلم بزرگی است که مردم ایران در این سی و چند سال بعد از پیروزی انقلاب، از آمریکا دیده اند.
حال که آمریکا تا کنون قدمی در مسیر اعتماد سازی برنداشته، چگونه دستگاه دیپلماسی خود را ملزم میداند که به هر قیمتی، تمام گامهای منتهی به بهبود روابط بین دو کشور را یک تنه و بدون هیچگونه تمایلی از جانب غرب، طی کند؟! و حتی بیلوردهایی که چهره راستینِ «صداقت آمریکایی» را نمایان میکند را برتنابد؟!
آیا نمایش این «صداقت!» بدتر از صدها و هزاران توهینی است که در قالب فیلم، سریال، انیمیشن، مقاله و نشست و همایش و کاریکاتور و بدتر از آن سخنرانی های گوناگون از جانب بالاترین مقامات دستگاه سیاسی آمریکاست که همه ساله به جامعه اسلام و ایران میشود؛ که ایران را محور شرارات بنامند و...؟؟!
«مذاکرهای که با تیتر فلان روزنامه و متن بهمان وبلاگ و ۴ تا شعار «مرگ بر آمریکا» و چند تا بیلبورد بخواهد مختل شود، معلوم است پایه و اساس درستی ندارد. مذاکره اگر به معنای حرفهای کلمه «مذاکره» باشد، زیبنده نیست این همه ظریف و شکننده باشد»
به هر حال حرف بسیار است اما این را در نظر داشته باشیم که امام گفت: «با آمریکا روابط ایجاد نخواهیم کرد، مگر اینکه آدم بشود و از ظلم کردن دست بردارد» ... بد نیست عده ای از خود بپرسند که آیا آمریکا آدم شده؟ و از ظلم دست برداشته؟ یا...
آنچه واضح است این است که آمریکا هزاران بار سیّاس تر، ظالم تر و زشت خو تر از سی و چند سال پیش است و این، به گفتهی رهبر معظم انقلاب «دستکشی مخملی بر روی دستی چدنی» است که دست یاری به سمتش دراز کردیم!
آمریکا مدینه فاضله ای نیست که به دنبال آن هستیم و «کلید» حل مشکلات ما رابطه با آمریکا نیست! مدینه فاضله را قرآن در آیات51 و 52 سوره مائده به خوبی مشخص کرده، «اى کسانى که ایمان آوردهاید! یهود و نصارا را [تکیه گاه و] دوستان خود نگیرید آنها دوستان و هوادار یکدیگرند و هر که، از شما، آنها را به دوستى گیرد از آنهاست. همانا خداوند ظالمان را هدایت نمىکند | و لیکن بیماردلان را مىبینى که در [دوستى] آنها مىشتابند و مىگویند: مىترسیم حادثه بدى براى ما پیش آید [و به کمک آنها نیازمند شویم]. ولى شاید خدا پیروزى یا حادثه دیگرى از جانب خود [براى مسلمین] پیش آورد و این دسته از آنچه در دل نهان داشتند پشیمان گردند»
پایان سخن اینکه «سازمان هنری رسانهای اوج» و شخص آقای «احسان محمدحسنی» [که چهره او را در تصویر بالا دیدید] حرف دل بسیاری از ما؛ ملت ایران را در این بیلبوردها زده اند که به واقع مادامی که آمریکا دست از خباثت و نیرنگ برندارد، تصور مردم از مذاکره همین تصاویر... که بدتر از اینهاست!
پ ن: مطلب «طراح بیلبوردهای صداقت آمریکایی کیست؟» را از اینجا بخوانید.
+
باز نشر این مطلب در رسانه ها:
عمار نامه | بچه های قلم | خبرگزاری دانشجو | فرهنگ نیوز | عماریون | هزاره | خبرنگار فارسی | تی نیوز | ویستا | دانا | حرف تو | قطره | جام نیوز | زاهدان پرس | دقیانوس | صبح زاگرس | خانه خشتی |
خانم رهنورد؛ تصویر گاز گرفتی دست دختر خانم محترمتان را در رسانه ها دیدیم. فرض کنیم که تمام گفته های شما و دختر محترمتان کاملا صحیح باشد (که گفته مسئولین وزارت اطلاعات این را تکذیب میکند)؛ اینکه مأمور امنیتی اطلاع نداشته باشد حساسیت جامعه، درباره خانواده شما تا چه حد زیاد است، واقعا با عقل جور در نمی آید. اما شما و دخترتان چگونه راضی شدید که عملکرد اشتباه یک مأمور (که به تائید و اذعان خیلی ها این اتفاق از جانب صبیه محترمه آغاز شده!) به پای نظام نوشته شود ...؟
وقتی آن تصاویر و واکنش های مختلف افراد در شبکه های اجتماعی را دیدم، لحظه ای یاد مظلومیت شهید «حسین غلام کبیری» افتادم. اولین شهید فتنه!
مادر این شهید، چقدر بزرگوارانه از فرزند جگر گوشه اش سخن می گفت! نوجوانی پاک با کلی امید و آرزو به آینده که وصف اش را همه اهل محل گواهی می دادند... تنها جرمش این بود که بعد از انتخابات 88 (که در پی ادعای کذب و بی اساس شما و همسرتان! مبنی بر تقلب گسترده در انتخابات، عده ای فریب خورده به خیابانها ریختند) و حسین برای حراست از ارزش های انقلاب به عنوان یک بسیجی ساده و نه گارد امنیتی و... تنها در قالب یک گشت و ایست و بازرسی ساده، توسط شخصی با ماشین زیر گرفته شد و...
شما اگر جای آن مادر شهید بودید، صدای اعتراض تان گوش دنیا را کر میکرد... دخترتان گفته «... آن روز کسی نبود که صدای ما را بشنود»، هر چند بودند بزرگانی! که دلجویی کنند، از اهانتی که به دختر شما شد (امثال خاتمی و ...) ولی نبودند کسانی که از مادر این شهید دلجویی کنند... ناله های این مادر شهید در همهمه شلوغی آن روزها گم شد! کم حرفی نیست، پَرپَر شدن پسری که هرگز بیست سالگی اش را ندید!
خانم رهنورد عده زیادی از رهگذران (که تنها گناهشان عبور از خیابانی بود که عده ای فریب خورده یا معاند و ضد نظام! به تحریک شخصِ شما، به خیابان ریختند و شهر را به آشوب و آتش کشیده اند) و یا بسیجی هایی که برای حراست از کیان انقلاب، آن روزها جراحت های بسیاری برداشتند ولی ادعایی در این مورد نداشته و ندارند! جالب است بدانید « یکی از این بسیجی برای ترمیم آن صدمات وارد آمده، برای یازدهمین بار به اتاق عمل میرود تا درمان شود...! » ... البته اینها که مهم نیست! دست گازگرفته شده دختر شما (که حتما تا الان، دیگر اثری از آن باقی نمانده!) مهم تر است انگار و خبرش مثل بمب در دنیا صدا میکند!
خون شهیدان «سجاد سبزعلیپور»، « حسن قنبری »، «امیرحسام ذوالعلی»، «محمد حسین فیض»، «خانم رجب پور» و... که مهم نیست! دختر شما مهم تر است!
حرف بسیار است اما... تمام
پ ن: توصیه میکنم مستند «خیابان شهادت» مستند زندگی اولین شهید فتنه «حسین غلام کبیری» رو تماشا کنید +دانلود
وبلاگ «شهدای بسیجی و کشته شدگان فتنه88» وبلاگی تقریبا جامع در زمینه شهدای بسیجی فتنه 88 است.
فکر نمیکردم نیاز به توضیح باشد که این نوشته، نامه ای سرگشاده است. تعدادی از عزیزان مدام دارن میگن که خانم فلانی در حصر هست و به اینترنت دسترسی نداره و اینا....!
+
باز نشر این مطلب در رسانه ها:
رجانیوز | ندای انقلاب | حفا نیوز | فرهنگ نیوز | مناظره و گفتگو | عماریون | خبرنگار فارسی | عبرت |