دانشجوی فکرینولوژی!

...:: یادداشـت های پراکنـده یک دانـشجوی مهنـدسی ::...

دانشجوی فکرینولوژی!

...:: یادداشـت های پراکنـده یک دانـشجوی مهنـدسی ::...

فکری نو لوژی!
یادداشت های پراکنده ای که در باره موضوعات مختلف مینویسم رو اینجا میذارم، تا یه موقع یادم نره یه وقتی به چه چیزهایی فکر میکردم، دغدغه هام چی بود!
::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::
قلم ابزار نوشتن است و در این روزگار تنها
« آزادی » نیست که ابزار نسبت داده می شود، «مغز» را نیز بدل از « تفکر » می گیرند و فی المثل به جای « فرار متفکران » می گویند « فرار مغزها » – که البته در اینجا هیچ یک از این دو تعبیر درست نیست. مغز ابزاری نیست که بی اراده در استخدام هر آن که او را به اختیار بگیرد در آید و متخصصان که در این تعبیر همچون مغزهایی بی اراده انگاشته شده اند، اگر به غرب می گریزند از آن است که در آنجا حوایج خویش را برآورده می بینند... و غرب از قرن ها پیش تا کنون، عالمی است که در آن نفس اماره به سلطنت بر جان و تن آدمیان برنشسته است.
آزادی را باید به « صاحبان قلم » نسبت داد یا به « قلم »؟ انسان است که صاحب اراده است و قلم را هم اوست که به خدمت می گیرد... و اما این اشتباه که قلم را بدل از صاحب قلم می انگارند از سر صدفه نیست و در پس آن، صفتی از اوصاف عالم جدید وجود دارد: « اصالت ابزار ». با صرف نظر از اینکه این آزادی چیست و حدود آن کدام است، در تعبیر « آزادی قلم »، قلم است که مُرید و مختار انگاشته شده و هم اوست که باید آزاد باشد.
بدون تردید، ابزار اگر مجرّد از بشر و طلب و اراده او مورد ملاحظه واقع شود نمی توان صاحب اراده و اختیار باشد، اما تکنولوژی که تعین زمینی اراده جمعی بشر است برای ابداع بهشت در زمین – با تصرف مطلق گرایانه در طبیعت و توسعه اتوماتیسم – فارغ از اراده او، به نوعی حیات انتزاعی دست یافته که توقف پذیر نیست و لامحاله همه توان بشری را در خدمت ابقا و توسعه خویش به کار می گیرد... و از این طریق است که بشر مسیطَر ابزار شده است.
::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::

عمارنامه : نجوای دیجیتال بصیرت با دیدگان شما AmmarName.ir

۲ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۳ ثبت شده است

طبقه حساث؛ حساسیت بی‌جا!

شنبه, ۱۳ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۰۶:۵۶ ب.ظ

اخیرا به اتفاق یکی از دوستان برای تماشای فلیم «طبقه حساس» بعد از سال‌ها! به سینما رفتیم. فیلمی که در شبکه‌های اجتماعی و بسیاری از مجلات به اصطلاح زرد به شدت تبلیغات می‌شد. آخرین ساخته کمال تبریزی!

سالن سینما بر خلاف انتظارم و برخلاف سال‌های قبل، بسیار خلوت به نظر می‌رسید.

داستان فیلم روایتی بود از فوت مادر یک خانواده که پانته‌آ بهرام بازیگر این نقش بود و ماجراهای بعد از آن... شوهر این خانم، حاجی کمالی، که رضا عطاران بازیگر آن است، یک  بازاری متعصب و یا به تعبیر بازیگران فیلم «غیرتی» است، طبقه دوم قبر زنش را می‎خرد تا بعد از فوت، خودش را آنجا دفن کنند، بعد از مراسم هفتم همسرش (که با خنده و شوخی‌های بسیار زننده! که در قالب تمثیل‌هایی بود) همراه با دوستانش به چین سفر میکند و بعد از مراجعت به وطن متوجه میشود که طبقه‌ی دوم قبر با کلاهبرداری، به شخص دیگری واگذار شده و از قضا آن شخص یک مرد است! و این میشود ماجرای طبقه حساث یک قبر!

قسمت‌های زیادی از فیلم آکنده از شوخی‌های جنسی‌ای است که توسط عطاران و صداپیشگان مشهور سریال کلاه قرمزی انجام می‌شود.

آنچه در این میان مشخص است این است که کمال تبریزی به عنوان کارگردانی شناخته شده که حتی در کارهای کمدی‌اش نظیر مارمولک، نقدهای اجتماعی اساسی و گاهاً بسیار تند، در لایه‌های زیرین فیلم‌نامه‌اش وجود دارد. البته در این فیلم موضوعی با عنوان «غیرت و ناموس» چیزی است که دست مایه این کارگردان است و افراط در این زمینه‌ها در وجود حاجی کمالی فیلم متجلی میشود!

کمالی ِطبقه حساس مدام در مورد موهای بیرون از روسری و مقنعه دخترش تذکر می‌دهد. ناموس را از اصول دین می‌داند! او به مامور اداره برق که در بالای تیربرق مشغول تعمیرات است شک دارد که خانه اش را دید می‌زند! داماد بیش از حد غیرتی‌اش -که تنها رسالتش در فیلم این است که حرف‌های کمالی را بدون تأمل و اندیشه تائید کند- برای او محبوب تر است! این افراط تا جایی ادامه دارد که او توهّم خیانت همسر سابق‌اش با مردی که در طبقه دوم قبر دفن شده را در ذهن می‌پروراند و حتی به فکر انتقام از همسرِ مرد مذکور (بهاره رهنما) می‌افتد!

در تمام لحظات تماشای فیلم، این جمله در ذهنم تکرار می‌شد: «برای تخریب که موضوع کافیست از آن، بد دفاع کنیم!»

کارگردان در این فیلم از غیرت و ناموس بد دفاع کرد وعلناً غیرتمندی و ناموس‌ را برابر حماقت قرار داد.

بازی رضا عطاران در این فیلم، ارزش دریافت سیمرغ بلورین را نداشت و یکسال زمان زیادی است برای نوشتن فیلمنامه‌ای با چنین داستان سبک!

از کارگردانی‌های دقیق کمال تبریزی در این فیلم خبری نبود، و شاید یکی از دلایلی که بیننده را به سینما کشاند همان بحث اکران خیریه فیلم بود که عواید حاصل از آن برای آزاد سازی دو محکوم در شرُف قصاص هزینه خواهد شد.

  • امیر الف

پولی که از جیب مردم خارج شد!

سه شنبه, ۲ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۱۰:۰۲ ب.ظ

دهه آخر فرودین 93 را در میان التهاب ثبت نام مرحله دوم دریافت یارانه نقدی یا انصراف از آن، به پایان رسید. دریافت یا انصراف؛ بحث داغ دید و بازدیدهای عید بود. تشویق مردم به انصراف از یارانه‌ها به حدی بود که این موضوع تبدیل به زیرنویس دائمی تمامی سریال‌ها و سایر برنامه‌های نوروزی شد و کار تا جایی پیش رفت که قسمت آخر سریال پرمخاطب «پایتخت ۳» در حالی پخش شد که در بخشی از آن بازیگر نقش «چوچانگ» به تبلیغ سیاست‌های یارانه‌ای دولت پرداخت. نکته جالب توجه در این‌ باره این است که این قسمت پس از پایان تصویربرداری و با صداگذاری مجدد به فیلم اضافه شده بود!

با این حال محمد شریعتمداری، معاون اجرایی رئیس جمهور، در گردهمایی استانداران گفت: «تلویزیون به گونه ای تبلیغ می کرد که مردم ثبت نام کنند ... تلویزیون تمام تلاش خود را برای ثبت نام مردم انجام داد!»

اگر این گفته صحیح است چرا دولت از صدا و سیما نخواست تا این تبلیغات منفی یک ماهه را متوقف کند؟!

اما آنچه در این یادداشت به آن اشاره می‌شود چیزی غیر از انصراف یا دریافت یارانه است. معاون اجرایی رئیس‌جمهور، پس از مهلت قانونی ثبت نام اظهار داشت: «طبق نظرسنجی 91.2 درصد مردم اعلام کردند که یارانه نقدی را دریافت خواهند کرد و استنباط ما این است که همین میزان ثبت نام وجود دارد»

نکته ای که باید به آن توجه می‌شد این است که آیا بهتر نبود این نظر سنجی قبل از آغاز ثبت نام انجام می شد؟ اگر چنین بود و مشخص می‌شد که -در خوشبینانه ترین حالت- کمتر از 10 درصد مردم از دریافت یارانه انصراف خواهند داد؛ در این صورت تدبیری که باید اندیشیده می‌شد این بود که تنها همان قلیل افراد متقاضی انصراف از دریافت یارانه به سامانه اینترنتی مراجعه میکردند نه این اکثریت 91 درصدی!

در این میان تنها 2.4 میلیون نفر، از دریافت یارانه‌ها انصراف دادند (که این عده شامل: خود انصرافی‌ها، ایرانیان خارج از کشور و همچنین سرپرست خانواده‌های نظامی که ثبت نام آنها از سوی سازمان متبوعشان منع شده بود) ولی گردش مالی که از طریق مراجعه مردم برای ثبت‌نام یارانه انجام شد رقم قابل ملاحظه‌ای است.

اگر حتی چنین در نظر بگیریم که تنها نصف افراد با مراجعه به کافی‌نت‌ها یا دفاتر پست و... اقدام به ثبت‌نام کرده اند (که واقعیت بسیار بیش از اینها بوده) با احتساب حداقل 3500 تومان هزینه ثبت نام خوداظهاری یارانه نقدی برای هر خانوار (که از سوی روابط عمومی سازمان هدفمندی یارانه‌ها اعلام شده بود!) به رقمی نزدیک 40 میلیارد تومان می‌رسیم که در مدت 10 روز از جیب مردم خارج شد!

آیا تدبیری مدبرانه‌تر از این نمی‌توانست اندیشیده شود؟!


پ.ن نظر یکی از دوستان :

"خوب نابغه .این مبلغی که شما فرمودی از جیب مردم رفته به جیب یه عده دیگه از همین مردم که صاحب مشاغل کافی نت واینها رفته که از این بابت دولت نیز در رونق کسب وکار این مشاغل که از مردم هستند نقش خوبی ایفا کرده "


و پاسخ من:

"بله این بخش از حرف شما رو هم قبلا توی بخش پایانی مطلبم نوشته بودم ولی گفتم شاید یه عده فکر کنن دارم به دولت نیش و کنایه میزنم یا مسخره اش میکنم. 

بله اشتغالزایی شده ولی چه جوری.... هزینه کلیه ثبت نام‌ها با نرخ مصوب اتحادیه تهران و شهر های بزرگ توی کافینت ها 2000 تومان هست که دولت نرخ 3500 رو به عنوان "سقف هزینه ثبت نام" مطرح کرده و این کار شبیه تعیین سقف قرارداد های برای بازیکنان فوتبال بود که سازمان لیگ دو سال پیش 350 یا 450 میلیون اعلام کرد. و نتیجه اش این شد که بازیکنان این مبلغ رو به عنوان "کف قرارداد" هاشون در نظر گرفتند و با مبالغی بسیار بیش از این مبلغ و تا 1میلیارد قراداد بستند!
این اتفاق دقیقا توی اون ده روز اتفاق افتاد و برای مثال بنا به نقل یکی از دوستان در یکی از روستاها که دسترسی به اینترنت فقط برای یک مغازه ممکن بود با هزینه 5000 تومان و بیشتر اقدام به ثبت نام کردند
جدای از این بحث
این چند ده میلیارد تومان در جیب عده ای کافی‌نت دار و سایر این دفاتر ثبت نام رفت که نسبتشون در مقایسه با 73.5 میلیون نفر ثبت نام کننده شاید چیزی کمتر از 0.01 درصد باشه! "
  • امیر الف